عشق چیست؟ روانشناسی عشق و روابط
تاریخ آخرین بروزرسانی: 26 شهریور 1403 - ساعت 15:23
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 9 دقیقه
رابطه عاطفی عشق رویکردهای روانشناختیمقدمه
عشق، یکی از عمیقترین و پیچیدهترین احساسات انسانی است که در طول تاریخ همواره مورد توجه شاعران، فیلسوفان و هنرمندان بوده است. اما عشق تنها یک تجربه رمانتیک و شاعرانه نیست؛ بلکه یک پدیده پیچیده روانشناختی است که تاثیرات گستردهای بر زندگی افراد و سلامت روان آنها دارد. روانشناسان به عشق از زوایای مختلف نگاه کرده و تلاش کردهاند تا با استفاده از نظریات و تحقیقات، به درک عمیقتری از این احساس بپردازند. یکی از مهمترین نظریاتی که به بررسی عشق پرداخته، نظریه عشق مثلثی استرنبرگ است که تلاش میکند سه مؤلفه اصلی عشق را شناسایی کرده و انواع مختلف عشق را بر اساس این مؤلفهها توضیح دهد.
دیدگاههای مختلف روانشناسی به عشق
رویکرد زیستی
در رویکرد زیستی به عشق، تمرکز بر نقش فرآیندهای بیولوژیکی و مواد شیمیایی مغز در تجربه عشق است. به طور خاص، هورمونهایی مانند اکسیتوسین، دوپامین و سروتونین نقشهای کلیدی در ایجاد و تقویت احساس عشق دارند. اکسیتوسین، که به "هورمون عشق" معروف است، در زمان برقراری پیوندهای عاطفی و فیزیکی بین افراد ترشح میشود و احساسات دلبستگی و نزدیکی را تقویت میکند. این هورمون به ویژه در لحظات صمیمیت جسمی و عاطفی بین زوجها و همچنین در ارتباط والدین با فرزندان نقش مهمی دارد. دوپامین نیز با ایجاد حس لذت و پاداش، عشق را به یک تجربه هیجانانگیز و لذتبخش تبدیل میکند. این ماده شیمیایی با فعالسازی نواحی مختلف مغز که مرتبط با پاداش و انگیزه هستند، احساس شادی و رضایت را در روابط عاشقانه تقویت میکند. سروتونین نیز که به تنظیم خلق و خو کمک میکند، نقش مهمی در ایجاد تعادل عاطفی و پیشگیری از اضطراب و افسردگی در روابط عاشقانه ایفا میکند.
رویکرد رفتاری
رویکرد رفتاری به عشق، عشق را به عنوان نتیجهای از تقویتها و پاداشهایی که در طول زمان بین دو نفر در یک رابطه عاشقانه اتفاق میافتد، میبیند. از این دیدگاه، عشق زمانی شکل میگیرد که افراد به طور مداوم رفتارهای مثبت را از طرف مقابل تجربه کنند و این رفتارها تقویت شوند. این رفتارهای مثبت میتوانند شامل محبت، حمایت، توجه به نیازهای شریک زندگی و نشان دادن علاقه و احترام باشند. در نتیجه، افراد از طریق تجربههای مکرر این رفتارها، پیوند عاطفی عمیقتری با شریک خود احساس میکنند. بر اساس این رویکرد، روابطی که در آنها تقویتهای مثبت به طور مداوم وجود دارد، احتمالاً روابط قویتری هستند و عشق در آنها پایدارتر است. همچنین، این نظریه بر این باور است که عشق میتواند از طریق یادگیری و تجربه تقویت شود و بنابراین رفتارهای عاشقانهای که به طور مداوم تقویت میشوند، میتوانند به رابطهای مستحکمتر و عمیقتر منجر شوند.
رویکرد شناختی
رویکرد شناختی به عشق، بر نقش افکار، باورها و انتظارات افراد در تجربه عشق تمرکز دارد. از این دیدگاه، عشق به عنوان نتیجهای از فرآیندهای شناختی فرد، مانند تفسیر رفتارهای شریک زندگی، ارزیابی کیفیت رابطه و مقایسه آن با انتظارات و باورهای شخصی شکل میگیرد. به عنوان مثال، اگر فردی باور داشته باشد که عشق باید همواره پر از شور و هیجان باشد، ممکن است در مواجهه با چالشها یا دورههای بیهیجان در رابطه، دچار ناامیدی یا سردرگمی شود. همچنین، این رویکرد به اهمیت انتظارات و استانداردهایی که افراد در ذهن خود از عشق دارند، توجه میکند. باورهای افراد درباره اینکه عشق چگونه باید باشد، میتواند به طور مستقیم بر نحوه تفسیر و تجربه آنها از عشق تأثیر بگذارد. بنابراین، شناخت و بررسی این باورها و انتظارات میتواند به درک بهتری از نحوه تجربه عشق و همچنین حل مشکلات و چالشهای عشقی کمک کند.
نظریه عشق استرنبرگ
معرفی نظریه
رابرت استرنبرگ، روانشناس مشهور، نظریه عشق مثلثی خود را در دهه ۱۹۸۰ مطرح کرد. این نظریه بیان میکند که عشق از سه مؤلفه اصلی تشکیل شده است: صمیمت (Intimacy)، شهوت (Passion) و تعهد (Commitment). صمیمیت به معنای احساس نزدیکی و ارتباط عاطفی عمیق با دیگری است. شهوت، جاذبه جنسی و فیزیکی است که معمولاً در اوایل رابطهها بسیار برجسته است. تعهد نیز به تصمیمگیری برای ادامه رابطه و تلاش برای حفظ و پایداری آن اشاره دارد. استرنبرگ معتقد است که این سه مؤلفه میتوانند به صورت جداگانه یا در ترکیب با یکدیگر، انواع مختلفی از عشق را به وجود آورند.
انواع عشق در این نظریه
با توجه به ترکیب این سه مؤلفه، استرنبرگ هشت نوع عشق مختلف را شناسایی کرده است:
فقدان عشق: رابطهای که هیچیک از سه مؤلفه اصلی را ندارد. این نوع رابطه ممکن است به صورت یک رابطه سطحی یا ارتباطی بدون احساس عمیق دیده شود.
عشق عاطفی (دوستی): رابطهای که تنها بر صمیمیت تکیه دارد و شامل تعهد یا شهوت نیست. این نوع عشق بیشتر در روابط دوستانه یا خانوادگی دیده میشود.
عشق شهوانی (هوس): رابطهای که تنها شامل شهوت است و فاقد صمیمیت و تعهد است. این نوع عشق معمولاً در روابط کوتاهمدت و مبتنی بر جاذبه جنسی دیده میشود.
عشق خالی: رابطهای که تنها تعهد دارد و فاقد صمیمیت یا شهوت است. این نوع عشق ممکن است در روابط بلندمدتی که شور و صمیمیت را از دست دادهاند، دیده شود.
عشق رمانتیک: ترکیبی از صمیمیت و شهوت، بدون تعهد. این نوع عشق ممکن است در اوایل یک رابطه عاشقانه دیده شود.
عشق همنشینی (شریکانه): ترکیبی از صمیمیت و تعهد، بدون شهوت. این نوع عشق ممکن است در روابط طولانیمدت که شور اولیه کاهش یافته است، دیده شود.
عشق احمقانه (هیجانزده): ترکیبی از شهوت و تعهد، بدون صمیمیت. این نوع عشق ممکن است در رابطههایی که بر اساس جاذبه شدید و تصمیمگیری سریع برای تعهد شکل گرفتهاند، دیده شود.
عشق کامل (کاملترین نوع عشق): ترکیبی از هر سه مؤلفه صمیمیت، شهوت و تعهد. این نوع عشق به عنوان نوع ایدهآل عشق در نظر گرفته میشود و نشاندهنده یک رابطه عمیق، پایدار و پرشور است.
تست عشق
در حوزه روانشناسی، تستهای مختلفی برای ارزیابی جنبههای متفاوت عشق و روابط عاطفی طراحی شدهاند که به افراد کمک میکنند تا به درک بهتری از احساسات و روابط خود برسند. در ادامه چند نمونه از تستهای شناختهشده روانشناسی عشق معرفی میشوند:
1. تست مثلث عشق استرنبرگ
این تست بر اساس نظریهی "مثلث عشق" رابرت استرنبرگ طراحی شده است و سه عنصر کلیدی عشق را شامل میشود: صمیمیت، اشتیاق و تعهد. این تست میزان حضور و ترکیب این سه عنصر را در یک رابطه بررسی میکند و به افراد کمک میکند بفهمند که عشق آنها بیشتر بر چه جنبههایی از رابطه استوار است.
2. تست زبانهای عشق (Love Languages)
تست زبانهای عشق که توسط گری چاپمن توسعه داده شده است، به افراد کمک میکند بفهمند که چگونه عشق را بهتر درک و ابراز میکنند. این تست شامل پنج زبان مختلف عشق است: کلمات تاییدآمیز، زمان با کیفیت، دریافت هدیه، انجام خدمات، و تماس فیزیکی. دانستن زبان عشق اصلی خود و شریک زندگی میتواند به بهبود ارتباطات عاطفی کمک کند.
3. تست دلبستگی (Attachment Style Test)
این تست بررسی میکند که هر فرد چگونه در روابط عاطفی به دیگران وابسته میشود. نظریه سبکهای دلبستگی شامل چهار نوع است: دلبستگی ایمن، اضطرابی، اجتنابی، و دلبستگی ترسآلود. این تست به افراد کمک میکند بفهمند که سبک دلبستگی آنها چگونه بر روابط عاطفی تأثیر میگذارد و بهبود روابطشان چه تغییراتی نیاز دارد.
4. تست عشق هازن و شیور (Love Attitudes Scale)
این تست که توسط هازن و شیور طراحی شده است، شش نوع مختلف عشق را بر اساس دیدگاههای افراد بررسی میکند. این شش نوع شامل اروس (عشق پرشور)، لودوس (عشق بازیگوش)، استورگ (عشق دوستانه)، پراگما (عشق منطقی)، مانیا (عشق وسواسی) و آگاپه (عشق از خودگذشته) است. این تست به افراد کمک میکند تا نوع عشق غالب خود را شناسایی کنند.
5. تست اعتماد و وفاداری
این تست بررسی میکند که تا چه حد اعتماد و وفاداری در رابطه وجود دارد. سوالات آن بیشتر روی موضوعات مرتبط با اعتماد به شریک عاطفی و نگرانیهای مربوط به خیانت یا وفاداری تمرکز دارد. این تست میتواند به افراد کمک کند تا بهتر بفهمند آیا در رابطهای امن و قابل اعتماد هستند یا نه.
6. تست سازگاری زوجین (Couple Compatibility Test)
این تست برای ارزیابی میزان سازگاری و تطابق دو نفر در جنبههای مختلف زندگی طراحی شده است. سوالاتی در مورد اهداف زندگی، ارزشها، سبکهای ارتباطی و حتی شخصیت فردی پرسیده میشود تا مشخص شود که آیا دو طرف از نظر احساسی و فکری با هم هماهنگ هستند یا نه.
7. تست صمیمیت عاطفی (Emotional Intimacy Test)
این تست بررسی میکند که میزان صمیمیت عاطفی بین دو نفر تا چه حد است. سوالات این تست شامل موضوعاتی مانند اشتراکگذاری احساسات، حمایت احساسی و میزان وابستگی عاطفی به یکدیگر است.
این تستها میتوانند به عنوان ابزارهای خودشناسی و بهبود روابط عاطفی مفید باشند، اما همیشه بهتر است نتایج آنها را با مشورت یک متخصص روانشناسی تفسیر کنید.
نقد و بررسی
نظریه استرنبرگ به دلیل سادگی و کاربردی بودن، توانسته است توجه زیادی را در حوزه روانشناسی به خود جلب کند. این نظریه به افراد کمک میکند تا نوع رابطه خود را شناسایی کنند و بفهمند که در کدام بخش از مثلث عشق قرار دارند. با این حال، برخی از منتقدان معتقدند که این نظریه به اندازه کافی به تفاوتهای فرهنگی و فردی در تجربه عشق توجه نمیکند. همچنین، برخی بر این باورند که عشق نمیتواند تنها به این سه مؤلفه محدود شود و عوامل دیگری مانند زمان، شرایط اجتماعی و تجربههای گذشته نیز نقش مهمی در شکلگیری و حفظ عشق دارند.
نتیجهگیری
عشق به عنوان یکی از پیچیدهترین تجربیات انسانی، از دیدگاه روانشناسی به روشهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. رویکردهای زیستی، رفتاری و شناختی هر یک جنبهای از این احساس پیچیده را روشن میکنند و به درک بهتر از چگونگی شکلگیری و تداوم عشق کمک میکنند. نظریه عشق استرنبرگ نیز با ارائه یک مدل ساده و قابل فهم، به درک بهتر عشق کمک کرده است. این نظریه نشان میدهد که عشق میتواند به صورت ترکیبی از صمیمیت، شهوت و تعهد وجود داشته باشد و اینکه ترکیب این مؤلفهها چگونه میتواند به انواع مختلف عشق منجر شود. در نهایت، عشق به عنوان یک پدیده روانشناختی نیازمند درک و توجه بیشتری است تا بتوان به شکلی عمیقتر و پایدارتر از آن بهرهمند شد.